با مطرح شدن کتاب کوری در میان قشر کتابخوان ایرانی، حتی مردم عادی نیز به سمت خواندن کتاب کوری نوشته ژوزه ساراماگو رفتند. ژوزه ساراماگو در این کتاب، کوری را به صورت دیگری برای ما بیان میکند، اگر میخواهید نقد کتاب کوری را بخوانید در ادامه با اون یا این همراه باشید.
معرفی کتاب کوری
رمان کوری به قلم یک پرتغالی بh نام ژوزه ساراماگو در سال 1988 به چاپ رسید. این رمان از بهترین کتابها به حساب میآید که جایزه نوبل را مال خود کرده است. کوری در دسته رمانهای اجتماعی و سیاسی قرار میگیرد.
فیلمی در سال 2008 از روی رمان کوری ساخته شد. این کتاب دربارهی کور شدن و کور ماندن انسانهایی که به انسانهای دیگر با کور بودن خود آسیب میزنند، است. در واقع درباره چشمهایی صحبت میکند که توانایی دیدن دارند، اما نمیخواهند که ببینند و نمیخواهند حقوق انسانی را در حق دیگران رعایت کنند.
نویسنده در اینجا توانسته به زیبایی دنیای پر از جهل و نادانی عدهای را به تصویر بکشد، همچنین ساراماگو به خواننده با صراحت میگوید که دنیا با بیعدالتیها زیبایی خاصی ندارد.
نویسنده در اینجا تلاش کرده است تا بیداری را برای مردم به نگارش در بیاورد و به آنها نشان دهد که بیماری ظاهری و جسمی، بیماری اصلی نیست. بلکه باید به درون انسانها سفر کرد و با دیدی باز و نگرشی نو به انسانها و جامعه نگاه کرد تا همه در کنار هم زندگی سعادتمند و زیبا داشته باشیم.
کتاب کوری خلاصه داستان
داستان کوری از جایی شروع میشود که یک چراغ راهنما، چهارراهی را منظم کرده و همه ماشینها و رهگذران در زمان خود حرکت میکنند، اما در لحظهای که چراغ سبز شده و ماشین باید حرکت کند، راننده حرکتی نمیکند و ماشینها پشت سر هم بوق میزنند و شلوغی اتفاق میافتد.
چند راننده پیاده شده و به سمت ماشین میروند و با مشت به شیشه های ماشین میکوبند، اما متوجه میشوند مرد با فریاد جملهای کوتاه را تکرار میکند “من کور شدهام”. اما این کوری عجیب است، او به جای سیاهی مطلق سفیدی مطلق میبیند، انگار که در دریایی از نور یا شیر غرق شده است.
پس از کور شدن این فرد کم کم هر کس که با او در ارتباط بوده است به بیماری کوری مبتلا میشود و تعداد مبتلایان بیشتر میشود. به همین دلیل مردم احساس خطر میکنند و زندگی در فضایی دلهره آور ادامه پیدا میکند. نکته جالب این کتاب اینجاست که این بیماری واگیری بر روی یک سری از شخصیتهای کتاب اثری ندارد.
پیشنهاد مطالعه: کتاب جنایت و مکافات
نقد و بررسی کتاب کوری
از نظر منتقدان رمان کوری یک داستان اخلاقی مدرن است که نویسنده در این اثر به دنبال نجات دهندهای میگردد تا انسانها را به خود واقعیشان برگرداند. او به صراحت درباره انسانهایی صحبت میکند که عقل و شعور و فهم انسانی دارند ولی نمیتوانند عاقلانه و درست رفتار کنند.
این کتاب با نگارشی زیبا و جملاتی ساده مخاطبان را به فکر فرو میبرد. رفتار و اخلاق انسان نباید به موقعیتها وابسته شود و اگر این وابستگیها ادامه پیدا کند انسانها از روی نادانی همه چیز را تحلیل میکنند و به خورد یکدیگر میدهند.
این میتواند به بیماری واگیرداری شبیه کوری تبدیل شود، ولی باز هم میتوان امیدوار بود که انسانهایی پیدا شوند که نه خود در این منجلاب غرق میشوند و نه اجازه میدهند بقیه انسانها درگیر آن شوند. رمان کوری خواننده را امیدوار به اتفاق خوب میکند و تا آخر جذابیت خود را حفظ میکند.
تصور ما از کوری، سیاهی مطلقی است که نابینایان با آن زندگی میکنند و اطراف خود را با تفکری زیبا و جذاب از زندگی در ذهن خود میسازند، اما در واقع صحبت درباره چشمهایی است که نمیخواهند ببینند و خیلی راحت چشم برحق و حقوق دیگران در برابر ظلم میبندند و خود را به کوری میزنند.
این دیگر سیاهی نیست بلکه سفیدی است که چشمها را میپوشاند. این کتاب میگوید گرفتاران کوری، باید خود را وادار میکند تا به درونشان سفر کنند تا بلکه از این نادانی رهایی پیدا کنند و انسانهای بیشتری را در این گمراهی با خود به پایین نکشند و آنها را شبیه به خود نکنند.
با این تفکر که ما در دنیای متفاوت و خاص خودمان زندگی میکنیم، انسانها نباید چشمهای خود را به روی دردهای مشترک ببندند. یکی از نیازهای دنیای امروز درک درست از زندگی و ایستادن برای واقعیت است. این نگاه به اطراف با چشمهای روی سر نمیشود، بلکه نیازمند درک و فکری روشن است. دیدن مشکلات مشترک بین انسانها با چشم عقل و دل است.
کاربران چه میگویند؟
از نگاه کاربران رمان کوری اثری تمثیلی و برجسته و ارزشمند است که خواننده را به فکر فرو میبرد و یکی از بهترین رمانها به حساب میآید. نویسنده در رمان کوری توانسته به زیبایی تخیل و حقیقت در کنار هم به نگرش در بیاورد.
با خواندن این کتاب متوجه میشوید که نباید چشم خودمان را بر روی حقیقت ببندیم و با نگاهی باز و افکاری به روز به زندگی و اطراف خود نگاه کنیم تا هم خود و هم دیگران در آرامش به زندگی و حیاط ادامه دهند.
سوالی که در خواندن این کتاب ذهن خواننده را درگیر میکند این است که چرا زن دکتر این بیماری واگیر دار را نمیگیرد و کور نمیشود، البته اینجا باید گفت که کور نشدن در این کتاب مساله نیست بلکه کور شدن مسئله این کتاب است.
چرا که دیدن و دیده شدن نیاز اولیه انسانهاست در این کتاب نادیده گرفتن انسانهای دیگر اصل فاجعهای به نام کوری است. جملهای زیبا از کتاب که میگوید:” احساسات زیادی داریم ولی واژهها آنقدر بیکاربرد و از یاد رفته شدن که نمیشه بیان کرد.”
شاید دوست داشته باشید این مطالب را هم بخوانید:
کلام آخر
به قول نویسنده کتاب: “این کوری واقعی نیست. تمثیلیست. کور شدن عقل و فهم انسان است. ما انسانها عقل داریم و عاقلانه رفتار نمیکنیم.” با خواندن این کتاب جذاب بارها و بارها کوری را در خود احساس میکنید و با آن دست و پنجه نرم خواهید کرد. اگر دنبال نگاهی دیگر به زندگی و اطراف خود هستید این کتاب را برای خواندن پیشنهاد میکنیم.